۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

عزت پزون، وارسته



یه وقت خدایی نکرده
فکر نکنی با این همه و دو پست پایین دارم وا می دم و دنیا سیاه و تیره و تار شده باشه
تاجایی که یادم هست همیشه جنگیدم
با محیط با شرایط با احساسات درونی‌م
خلاصه که ان‌قدر با همه چیز جنگیدم که جایی که نباید بجنگم و مهربان باشم هم باز به فکر تاکتیک و 
برآورد مواضع دشمن می‌گردم
منظور این‌که اگه بنا بود با این همه تیرگی تا غروب برم حتما بزودی تعادلم بهم می‌خوره و رشته‌ی زندگی از دستم در می‌ره
برنامه‌ی باغبانی که شک نکن هم‌چنان پا برجا و به سبک جمعه بود. اما 
یه کار باحال دیگه کردم
اسباب دکون نوشت افزار  را برداشتم و مقیم آشپزخونه شدم و هم‌دلم هم، 
رادیو
در قدم بعدی 
آستین بالا زدم و یکی از غذاهای مرسوم در سفره‌های قدیم ایرانی را تهییه کردم
مرغ، گوجه و سیب زمینی سرخ شده،  پلو آبکش وعطر برنج آستانه
  پیش از این‌که لازانیا و بیف‌و چیف استروگانف و .... اینا بیاد سر سفره‌هامون
همیشه این  غذا پای ثابت سفره‌های مهمون بود  و من هم امروز برای خودم خیلی جدی بساط مهمونی چیدم 
می‌نوشتم و بلند می‌شدم سیب زمینی هم می‌زدم، برنج آبکش کردم. دوباره می‌نوشتم و الی آخر
باور کن با همه بشین و پاشو حس خیلی خوبی بهم داد
اگر خودم به خودم عزت نذارم

محبت نکنم. 

عشق ندم و بهش گوش نکنم
بیرون از این من
بیگانه‌ای نیست که بیش از من برام دل  بسوزونه

جمعه‌هامون رنگین کمانی و معطر به مهربانی
اندکی عشق، قطره‌ای شوق زلال
ذره‌ای آرامش 
با چه موسیقی؟ 
اگه گفتی چی الان می‌چسبه؟

نمی دونم. بعد که چسبید و شنیدم همین‌جا می‌گم چی بود
عصر جمعه‌تان نورانی، زیبا رنگین کمانی ولی مانا


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...