حکایت من و شما، حدیث صاحب حرم و یکی از دم دستیهاست
ادا اصولای الکی و بیخودی که وقتی ازش خارج میشم
خودم هم به خودم میخندم. به حقارتم در برابر شما
به قدرتی خود شما این کانال چهار سیما تا دلت بخواد من شکن داره
اتفاقی چشمم افتاد به همشهری گرام، دکتر محمود حسابی. فیلم سیاه و سفید و منم که هلاک
نشستم پای تیوی بلافاصله با پایان تصویر دکتر کرهی زمین را نشان داد در ابعاد سهچهارم
صفحهی تیوی حقیر
خوبه از این دشمن کور کن ها نیست
یه چی سایز منی که قراره باهاش خورد میشد
اوه ه ه ه دیدم آقا من کجام. شما کجا؟ چه اداها
بعد نما آهنگی که پخش شد باز به قدرتی شما
جلالخالقی داشت و تبارک الله احسن الخالقین میخواست
تا دلت بخواد همه زیبا، زیبا، انقدر زیبایی و رنگ که منو از ته اون چاه یهو بکشه بیرون
دیدم منم شدم حکایت زن دوم سوم که دایم غر کمبود و نبود شما را میزنه
خودت یه حرم داری همه زیبایی
نه زیبایی مایی بند بزک
زیبایی شمادادی
موجودی هم برای جلب توجهت کاری نمیکنه
همه زیباست چون ارادهی توست
و من هم از همان اراده و دایم به چرا و آیا و اما
بله قربان در این کیهان و مادهی سیاه و نسبیت عام و خاص و اینات دیدیم که به اتمهم به چشم نمیآیم
پس برگردیم به حال خوب به بغل، بغل ، عطر گل شب بو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر