۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

قرآن می‌سوزونی؟




کاش یه چی می‌شد، یه چند هفته‌ای همین‌طور تعطیلی بود
این سکوت و آرامش شهر و آدم‌ها
آرامش غایبین رفته به سفر به دنیا می‌ارزه
خدا کنه بالاخره این طرح دولت عملی و همه ادارات بره شهرستان‌ها
بلکه این تهران نازنین یک نفسی بکشه
ماهم روش


قرآن می‌سوزونی؟
به قدری مسخره است که این چند روزه دستم نیامده چیزی بنویسم
ولی شما بسوزان، هر چه هست را بسوزان
بلکه عقده‌های دل بعضی‌ها خالی شد
اما چی بگم از این سیاست بی‌صاحب، کثیف که سگ صاحبش را نمی‌شناسه
به داعیه‌ی حقوق بشر، آزادی عقاید ........ به مرام های انسانی، توهین می‌کنند
ناسزا و خود را انسان می‌نامند
پلیس فدرال هم مثل بز ایستاده تماشا
اگه بنا بود رئیس جمهور آمریکا ترور بشه
تا حالا جد و آباد جناب مهاجم زندان بودن.
به ما که رسید،‌آسمان وارفت و همه قانون‌مند شدند
بیچاره اونایی که منتظر سرازیری انواع خشم و بلایای الهی نشستن


شاید اگه بچگی بود
الان از ترس سوراخ موش می‌خریدم
خب اون‌وقتا مثل این‌وقت‌ها که نبود
اگه روز عاشورا تخمه می‌شکستی، می‌شد شکستن دندان....
یادمه در محله‌ی ما مدتی چو افتاد که زن و مردی در روز عاشورا با هم .... آره و.... اینا
هر دو سنگ شده بودند
یا این‌که اگه قرآن زمین بیفته باید تاوان بدی و الی آخر

آقا بذارین بسوزونه
همه رو بسوزونه
کتابی که بعد از هزاروچهارصد سال تقدسش فقط در حیطه‌ننشستن خاک
نشستن بر بالای رف باشه
مریدانش از جهل و کوری ازش جفنگ ببافن
کم از قرآن سوخته نداره
سوخته از زمان مرگ پیمبر تاحالا
حالا هی بشینین از اسلام و پیامبرش بد بگید
چه کسی حق داره کتابی که باز نکرده، به قوت قول راوی رد و تکذیب کنه؟
کتابی که بزرگترین پیامش انسان خدایی و آزادی و رشد انسان بود
قطع هرگونه وابستگی به غیر
انسانی تنها،‌در برابر خدای‌ش
صغیر
کتابی حامل پیام آزادی
تبدیل شده به جعبه‌ی جادو و خرافه

مال من که تا دلت بخواد
رنگ و وارنگ و پر از های‌لایت این سال‌هاست
مال تو چطوره؟
نکنه نو مونده
عزیزمی







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...