منوچهر آتشی میگوید
میگفت
گپ میزند
از عشقهای ناکام ماندهی
زندگیش
از دو ازدواج ناتمام و بینتیجه
و از همه مهمتر
که گفت:
وقتی عشق داشتم،
جوششم در فوران و ..... سرمیکشید
وقتی از عشق تهی باشم
قلم بر صفحه نمیگرده
یعنی عشقم مثل مهمون یه روز دو روز
کش بیاد، عشقش در میره
خب مام که یه عمره همین رو میگیم
نه منوچهر آتشی شدیم
نه از bbc سردرآوردیم و نه هیچی
تقصیر من نیست که دیگه کسی پیدا نمیشه
عاشقش بشم!
خودم بهقدر کافی خجل و وجدان درد ادبی دارم
مگه تقصیر منه هیچکی نمیآد به قلمم جون بده؟
خب من خیلی متاسف و
شرمندهي جامعهی فرهنگ دوست و روشنفکر که
به دلیل عدم حضور عشق در زندگی نتونستم شکوفا بشم
و گلی به سر و جمال قلم بزنم
که؛ خدا می دونه ............اگر میشد
معلوم نیست چی ازم ظهور میکرد
شانس رو ببین
قدیما بعد از مرگ هر پاپ اعظم عاشق میشدیم
لاکردار پاپها عمر نوح پیدا کردن
اما من
نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر