۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

کولی وار



زندگی یعنی یکجا نمونی
در حرکت و پویا باشی
منم در حال گذار از این تجربه‌ام
هر چیزی وقتی عادت و عادی می‌شه دیگه دوست‌ش ندارم
مطبخ هم از امروز به اتاق کار اسباب کشی کرد
یعنی مطبخ که نه، من از مطبخ خسته شدم
حالا خوبه باز فهمیدم باید سیار کار کنم
امروز این‌جا ، دیروز مطبخ، یه روز هم از صبح در اتاق خواب
وقتی می‌شه با جابه‌جایی از حال‌ مراقبت کرد، بهش پرداخت و سعی کرد
با همه‌ی اون چیزهایی که حال نمی‌ده و تو می‌خواهی به‌زور باحالش کرد
 کسی هم جز ما نمی تونم احوال ما رو دگرگون کنه.  دگرگونی بسیار درونی و ذره ذره با شناخت آغاز می‌شه
مثل کشف تازه‌ی من، وحشت و حس عدم امنیت
البته نه امنیت جانی و .... امنیت بودن کنار این آدم‌ها
امنیت باور، فرداها
خلاصه که اگه اتاق کجه، باید راست برقصیم تا مجبور نشیم کج‌روی ها رو به گردن
سرنوشت، پیشونی نویس، شانس،  بخت، اقبال و نظر تنگ و گشاد بندازیم
حالا خوب شد،  بهم گفتین بی‌بی مطبخ؛  خورد تو ذوقم و از قلم رفتم؟
معلوم نیست اگه هم‌چنان امروز در مطبخ کار می‌کردم، نه  این کار بلکه خدا را چه دیدی
یه چهرا پنج تا رمان هم نوشته بودم
حالا که ننوشتم تقصیر تویی‌ست که در یک ایمیل به‌من گفتی بی‌بی‌مطبخ
به همین سادگی از گردن خودم همه‌اش باز شد



لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...