اینم یکی دیگه از موهبتهای الهی که ازش غافل بودیم و نمی دیدیم
من از اون وقت جوانی هم در عشق ورزی آدم نرویی بودم
به یک تب و لرز عشق هم میآمد و میرفت
و وای از وقتی که با هیچ تبی نمیرفت
سهم زندگی خودم از پی عشق میرفت
همه او میشدم و خودم از یادم میرفت
اما اینکه سالهاست دل به کسی نبستم از قرار موهبتی بود که نمی دانستم
جناب رضایی قاضی دادگستری جمهوریاسلامی همین حالا
با لفظ مبارک در رادیو فرمودند: دعا کنید مردی در مرز پنجاه یا بعد از آن عاشق نشه
در جوانی هزار دلیل برای آمد و رفت عشق هست
اما در سنین بالاتر یا نمیآد یا اگر آمد
از جوان نوبالغ هم بیقرار تر و بدتر میشوند و این دلیل آمار تلاقهای نوبنیاد جامعه است
لعبتکان ماه روی و پیرمردان دل باخته و مال از کف داده
خب مرد و زن نداره
ما که در جوانی هم باب عشق مال باختیم و باورها همه از بنیاد کنده شد
فکر کن در مرز پنجاه دوباره گیر عاشقیتهای چنین و چنان بیفتیم
من که نیستم
شمام دستت درد نکنه که عشقی به زندگیم راه نمی دی
فعلا که این آشپزخونه و رادیو و نوشتن حال خوبی داره که نمیخوام تا ختم کتاب
برهمش بزنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر