ترانهای که در پست پایین گذاشتم، از" ادیت پیاف" اونهایی که پای ثابت رویاهای شیشهایند
می دونن چی و کجا
از دیشب یه حسی درم بیدار شده
یهجور حس عاشقانهی محزون
گنگ و خوابآلود
از یاد رفته، اما نزدیک
یه حس، عجیب و غریب.
که دلم میخواد، گریه کنم
گلوم درد گرفته بسکه بغضم رو قورت دادم
ولی ما آدمیم یا نه؟
میشه هروقت دلت خواست گریه کنی یا نه؟
ولی من این حس رو دوست دارم
مثل موروثی از یاد رفتهایست که با یک وکیل از راه میرسه
و تو رو دوباره به خیلی چیزها امیدوار یا میتونه ناامید کنه
اما نوعی حزن خوش آیند، انسانی
از جنس دل و عاطفه از خاطره از پیش رو از پشت سر
هر چی هست دوستش دارم.
بهم امید می ده هنوز قلبم زنده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر