۱۳۹۱ دی ۲۰, چهارشنبه

خرده ستمگر، اعظم



سی اینه که باید حساب کتابامون با هستی شسته رفته باشه و همیشه گوش بزنگ
پیغام‌ها یا نشانه‌ها و ..... باشیم ، بی‌شک در آسایش بیشتری زندگی می‌کنیم
مگر این‌که قلم من یکی فقط جادویی باشه؟ که اونم نه گمانم
همین دیروز که از وسط مجله‌ی بد ابلیس ذلیل مرده خودم رو به زور کشوندم تا این‌جا
می‌دونستم چاره‌ی کارم فقط نوشتن و با ید بنویسم و نوشتم
یعنی در قوانینم رسمن به هستی اعلام شد
تا وقتی دور خودم گرد می‌شدم و بغض می‌کردم، در چرخه‌ی منه بیچاره گیر بودم
ولی از جایی که می‌نویسم و به هستی اعلام می‌شه مشکلی هست
بلافاصله در جهت حمایتت اقدام می‌شه
از صبح علی‌الطلوع که پام رسیده به محل با دست‌خط پریا خانم روزمان آغاز شد
یعنی این بچه صبح که بیدار می‌شه تا  با یک حمله‌ی غافل‌گیرانه یه تیکه انرژی از یکی نگیره، تا شب چشماش باز نمی‌شه
کی شناخته شده تر و دم دست تر از مادر؟
وا بدم شده برام پاندول مرگ

اما
داستان دل‌تنگی‌های بی‌ربط من خاتمه یافت و دوباره خودم شدم
یه نموره کارگاه را جمع و جور کردم، یه چیزهایی باید بره طبقه پایین و چیزهای دیگر
برگردن به اتاق تا ما دوباره صاحب کارگاه خودمون بشیم
بل‌که دوباره خندیدیم و قلبن رضایتمند شدیم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...