
شاید فردا برم کرج، پیش آذر.
شب و روزهای تعطیل معمولن میشه چندتایی از قدیمیها رو اونجا دید
اونایی که چند سالیست ندیدم
در نظر دیگران که سر از زندگیهای رازگونهی ما در نمیآرن
یهجورایی همگی دری دیونه هستیم
مهم هم نیست کی چی فکر میکنه
ما که شادیم
حتمن نباید تعاریف هستی نزد همه یکگون باشه؟
مال ماهم این گون باشه
ولی یهنموره بیشتر از آذر احتیاج دارم
خود آذر که سالارو غیرقابل قیاس با هیچ زنی که تا کنون میشناسم
فقط چند وجب جغرافیایی نزدیکتر
همیندور و ورای تهران که بشه هوس کنی بری پیشش با هم قهوه بخوریم
و از این رسومات رفیق بازی
یاد کامران خوشنگه، بهخیر که سالها مرکزیت همه بود
خانهی دوست کجاست؟ خیابان دربند
همونجا هم با خیلی از رفقای الانم دوست شدم
از جمله آذر
آخی دیگه حسابی دل تنگ شدم
فردا میرم پیش آذر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر