۱۳۹۱ دی ۱۸, دوشنبه

دندان لق عشق





چهار ماهه پریا از ایران رفته و تنها موندم
گو این‌که همان ضرب اول با ورود یکی از همان الگوهای پیشن یکی وارد زندگی‌مون شد و با خودمون گفتیم:
ای ول. دمت گرم کائنات. یعنی شما منتظر بودی تا من مادری را ختم به خیر کنم
بهم جایزه بدی؟
ای ول به کائنات و براش کلی کف زدیم
حسن بزرگش به این بود که چنان جو زدم که به اتفاقی که در زندگیم افتاده بود توجهی نکردم
روشنفکرانه با خودم می‌گفتم:
بچه رفته دنبال ساختن سرنوشتی که من جراتش را نداشتم
سرم را به ورود تازه گرم کردم
بی‌خبر از این‌که، داشت مرحله‌ای از زندگیم به پایان می‌رسید و باید واحد‌های برداشته را پاس می‌کردم
واحد مادری، همسری و عشقولانه
قالب‌های بشری که فکر می‌کردم پانصد سال پیش از همه‌اش کندم
نکندم؟
پس بگو بیست و یک‌سال تنهایی سی چی بود؟
نه که گمان بری نقص و عیبی داشتم که تنها موندم
نه هی تنها موندم به عشق رسیدن به آزادی، با این حساب یه غلط‌هایی کرده بودم، یا که نه؟
نه تنهایی عذاب آور نه تنهایی تلخ که خیلی هم شیرین و سراسر آزادی
ته همه‌اش دروغ بود
وقتی پریا رفت و هنگامی که تازه واردی آمد، همانی که مثل هیچ‌کس نبود و اگر در همین سال‌ها هم آمده بود
دست از تنهایی می‌شستم.
حقیقت چنین نبود و نمی دانستم.
 در عمل ثابت شد که نه حال عشقولانه دارم
نه جنس مخالف برام جاذبه‌ای داره و نه من دیگه همان آدمی‌ام که بیست سال پیش چنین آرزویی در سر داشت
در این نقطه این مسیر هم متوقف شد، اعلام کردم و باورم شد که هرگز این‌کاره نخواهم بود
اما حسن بزرگی داشت که فهمیدم چه کسانی در این مدت بهم نظر داشتند؟
همان‌هایی که از همان وقت دیگه به گندم تلخ نیامدند و دندان لقم را کنده بودن
که این البته خیلی خوب بود که حوصله این جفنگیات در اندازه‌ام نیست
در نهایت از خودم پرسیدم:
آزادی‌م را به که ببخشم؟
صد سال سیاه که زیر فرامین کسی نفس نخوهم کشید
و همین‌جا دندان لق عشق از دهانم افتاد
برگردیم به مبحث مادری که در این چهارماه هی باهاش قهر بودم هی نرفتم نت و هی ..... زیرا
این‌طوری راحت‌تر می‌تونم درد فراغ را تحمل کنم
پس من هنوز درد می‌کشم، دلتنگم و حتا بغض‌های نهفته‌ای دارم مانند جوراب استارلایت
تا دیروز


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...