۱۳۹۱ دی ۱۹, سه‌شنبه

منصور وار



یه حاج‌خانم همین نزدیکی‌ها داریم که جمیع نسل جوان فامیل را سرویس کرده
یعنی خدا نکنه پا بده و منبری پیش بیاد


حاجی خانم بالای منبر و همه را راهی جهنم می‌کرد، یکی برای لاک ناخن، دیگری برای اندازه دامن و ....
خلاصه که انواع سوره‌های قران به شهادت برگزیده می‌شد که جای همگی وسط جهنم است
اما بگم از این حاج خانم
زمان جوانی سردسته‌ی ژیگولای فامیل بود، از کلاه و دستکش و عینک گرفته تا لباس‌های مد روزش
همسر یکی از متمولین هم بود و همیشه نوکر و کلفت و ...... از زمان انقلاب همسرش مرد و مثل سایر بانوان جو زد و مومن شد
البته نه از اون چادری‌هاش، ولی برای  حاج خانم های کلاس تعبیری از چادر هم می‌شد باشه
اول هر ماه توی خونه‌اش روضه داشت و اهل محل رو دور خودش جمع می‌کرد و پیش از مشرف شدن به مکه
لقب حاجیه‌خانم را از اهل محل دریافت کرده بود
می‌زنه و دختری که وردست خانم روضه‌ای بود، هوا برش می‌داره که:
چرا هر ماه بیام این‌جا روضه بخونم؟
خودم صاحب همه‌اش می‌شم و ....... یه روز هم شنیدیم  شکم همان دختر یهو زده بالا بعد از چهار ماه تازه فهمیده بارداره
مام که باور کردیم دختری چهار ماه نفهمه بارداره
خلاصه که دخترک شد صاحب همه آن‌چیزی که حاج‌خانم داشت
دو ماه هم طول کشیده بود تا عروسی راه بیفته
فردای عروسی هم بچه‌ی شش ماهه سقط شد
دخترک شد رئیس حاجیه خانم
حاجیه خانوم به خودش لعنت کرد و بساط روضه از زندگی‌ش جمع شد
حالا شبانه روز دنبال طلسم شکنی می‌گرده که از شر این خرم سلطان نجات پیدا کنه
خب حاج خانم آخر و عاقبت اون‌همه روضه و سیخ زدن به جون عالم و آدم همین آزمون الهی نبود؟
بی‌خیال و دست از سر مردم بردار
همیشه هرچه در تاریخ به مردم روا شده، تحت نام مذاهب بوده
از امپراطوری رم شرقی تا عثمانی، جنگ‌های صلیبی و  .... واتیکان
همه از یمن باور بشر به معجزات غیبی رخ داده
 خدایی در اون بالاها
خیلی دورها
خشمگین و تلافی جو 
نه در من و با من، همین نزدیکی‌ها که نه
 درون من و
منصور وار 





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...