۱۳۹۱ دی ۱۹, سه‌شنبه

بگو: قسطنطنیه





همین‌طور که امروز کج کج از این اتاق به اون اتاق می‌رفتم و کلی درگیر احوال غریبم بود
حواسم به شانتال هم بود که با دور شدن صدای پای من صدای ناخت=ن‌هاش روی سرامیک هال به گوش می‌رسید و تا برمی‌گشتم، با عجله و دست پاچه خودش را به تشک‌چه‌اش می‌رسوند و طوری نگاهش به جهتی خلاف من درگیر می‌شد که تو گویی ساعت‌هاست به کمین چیزی نشسته
همین‌طوری کج کج که می‌رفتم، خنده‌ام گرفت. گفتم اینم به قید دو فوریت دست منو خوند
چه توقعی از دخترا دارم؟
و همان لحظه ابری صورتی بالای سرم پدیدار شد و رفتم تو فکر تشابه رفتار شانتال و دخترها با من
درواقع هرچی می‌گم عوض شدم و دیگه اون نیستم .... خوردم، حرف مفت می‌زنم
در همین حالا سگ خونه رو طوری تربیت کردم که عهد فشفشه دخترهام
و اگر به‌زودی شانتال هم به زبان بیاد و با من در مبحث اقتدار وارد گفتگو بشه
هیچ شکی نمی‌کنم
هنوز بعد هزار سال نمی‌تونم از هر موجودی به حد خودش توقع کنم
از بچه‌ام قدر بچه‌ام نه توانایی‌های خودم
و از سگ خونه‌هم به‌قدر سگ بازیگوش خونه نه سگ اصحاب کهف
یعنی اگر یه روز وقت بذارم آثار ادب و هوش و نظم و ترتیب شانتال را به تصویر و در یوتیوب بذارم
چه بسا کلی هم معروف می‌شه
اما این زمان را هنگامی صرف خواهم کرد که بتونه واضح و روان بگه: قسطنطنیه



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...