۱۳۹۱ دی ۲۳, شنبه

حضرت علیه، گلی خانم




از هنگامی که وارد جهان حجم شدم دست از رسم کشیدم
بعد هم که داستان تصادف و .... اواخر سال اول بستر بودم که روزی یکی از ترجمه‌های گیتی خوشدل به دستم رسید
و با تشویق خانم خوشدل و خواهر بانو ژاله که همان سال مرا ترک کرد
شروع کردم در همان بستر نقاشی‌های کوچک کشیدن
چون کوچیک کار می‌کردم رفتم سراغ تصاویر شخصیت‌های کارتونی که پریا دوست داشت
پری دریای و ..... روز به روز حالم بهتر می‌شد و تا روزی که بوم و سه‌پایه نشست کنار تخت بیماریم
دو سال شوخی نیست آن‌هم بعد از 17 مرتبه جراحی
صد رحمت به زندان انفرادی
هنوز با سرکار علیه گلی آشنا نشده بودم و این سال‌ها در پس زمینه‌ی جانم داشته نق می‌زده که :
حوصله‌ی من سر رفته. پس من چی؟ آب‌تنی، روی چمن پابرهنه دویدن، نقاشی و با رنگ کثافت‌کاری کردن و .... و من فریاد می‌کشیدم:
خدایا چرا من؟ مگه من چه گناهی کرده بودم؟
منی که انقده خوبم، ماهم ..... چرا همه رو ول کردی اومدی سراغ من؟
بی‌آن‌که فکر کنم خودم با خودم کرده بودم و نفهمیم ربطی به خدا نداشت و باز زار می‌زد چرا من؟
با همه می‌جنگیدم و تقصیر وضعیت موجود به گردن دیگران بود ، نه من
طبق عادت بشری، شما جدی نگیر
بعد از ورود رنگ و کاغذ به ماجرای درمان، بهبودی من سرعت گرفت
بعدهاااااا که رفتیم سراغ کنکاش و شناخت خود، متوجه شدم در تمام این سال‌ها از بچگی ان‌قدر پا زده بودم تا زودتر برسم به بزرگ‌سالی اسباب کودکی را در حیاط منزل بی‌بی گم کرده بودم
همه چیز می‌شنیدم جز صدای گلی، به همه چیز توجه داشتم جز به کودک درونم
و این‌چنین شد که پابه‌پای گلی رفتم
گلی شخصیت خودش را کسب کرد و دست از سر من برداشت
هر موقع گلی می خواد می‌ره و در صفحه‌ی خودش می‌نویسه. این‌جا کنارم نقاشی می‌کنه حتا شده در این سیستم ساخته‌ی دست بشری
به هرحال که حال می‌کنه
و تو اگر به کودک درونت توجه نکنی، نمی‌تونی هرگز از زندگی احساس رضایت داشته باشی و مدام دنبال عشق می‌دوی
این عشقی‌ست که از درون آغاز می‌شه اگر راه داد، به دیگری هم شاید ختم شد
غیر از این هم راهی نداره



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...