۱۳۹۳ بهمن ۲۷, دوشنبه

برحسب احتیاط



هیچ‌گاه از خودم توقع بیش از توان نداشتم و ندارم
سی همین خودم رو به هیچ دوپینگ و سه‌پینگی وابسته نکردم
از جمله این‌که
صبح دیدم حالم خوبه و دیگه نیازی به دارو ندارم
یعنی دروغ چرا؟
همین‌که مجبوری تا کلینیک رفتم، چرخه متوقف شد
اون‌جا با کلی آدم گپ می‌زنی و از دست این زبون بسته‌های چهارپا کلی می‌خندی و ... اینا
خودش یه‌پا تراپی‌ست
ولی برحسب احتیاط داروهای شب رو خوردم و خوابیدم
بعد از کارهای خونه رفتم به کارگاه و ... اینا، متوجه شدم
خودم نیستم
تمرکز ندارم، چشم‌هام دو بینی داره و دستم اندکی می‌لرزه و تقریبا نمی‌شه پای بوم ایستاد
مثل بچه‌ی آدم قلم‌موها رو تمیز کردم و برگشتم بیرون
هنوز تاثیرات داروهای تا دیشب بر تنم هست و از جایی که اصولن با دارو درمانی میونه‌ی خوشی ندارم
و کم از بی‌بی‌جهان نیستم با طبابت‌های سنتی
از این رو جسمم قاطی می‌کنه
در نتیجه امروز روز کارگاه نیست و باید صبر کنم تا کلن جسمم پاک بشه
این مردم چه‌طوری معتاد می‌شن؟
از خدا که پنهون نیست از شما هم چه پنهون
به مرفین آلرژی دارم
یعنی در همون داستان طوفان نوح که رفتم به اتاق عمل و اولین تزریق بعد از جراحی انجام شد
به خودم اومدم دیدم یارو توی چهارچوبه‌ی در یله داده و به ریشم می‌خنده
یه دست تخته نرد هم زیر بغل داشت که تا صبح با هم تاس ریختیم
گو این‌که اصولن جر می‌زد و تاس می‌گرفت و ... اینا ؛ با همه این‌ها
من دم صبح با یه شیش و بش تمیز ازش بردم
و بر پرونده‌ام ثبت شد، آلرژی به مرفین
ولی عجب شبی بود
تا خود صبح کل زندگی‌م مثل فیلم از برابرم گذشت و دیدم
عین قیامت که می‌گن کل زندگیت رو می‌آرن جلوی چشات
از بچگی تا.............. چیزهایی که شاید یادم رفته بود رو در مرز تشنج آلرژی دیدم





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...