.jpg)
ازدواجهای قدیم گاه چنان من رو با خودش میبره که تهش به خودم میگم:
خدا رو شکر که اون زمون نبودم
رسمن بچهبازی بوده
بعد بهداشت روان و سلامت پدرسالار به زیر سوال میره
که چه لذتی در همبستری با طفلی خردسال وجود داشت؟
همه میکردنم و عیب و ننگ نبوده
ولی الان من اگر به دخترم بگم :
عزیز دل مادر، نمیخواهی با کسی مزدوج بشی؟
میپره که:
مگر من بزم که صاحب داشته باشم؟
الهی شکر بچههای این دوره مثل عصر پارینه سنگی ما جاهل نیستن که فکر کنن
شوهر یعنی ،
اعتبار، شخصیت، نون درآر، آقا بالا سر، آچار فرانسه و .... سایر اقلام
مدیونی اگه فکر کنی تصویر من بیش از یک سکانس فیلم هندی جون داشت
همیشه من بودم و یک نفر آقای شوهر که اندرون یک ربدوشامبر ابریشمی داره اخبار گوش میده
من در مطبخ و طفلکان به نقاشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر