این چیست که بین من و من فاصله می اندازه؟
این چیست که تمام رفتهها و آمدههای عمر را به بازی گرفته؟
این چیه که نمی ذاره از خودمون و شرایط موجود راضی باشیم؟
این چیه که مدام به جونم نق میزنه
راه زیاده و تو هنوز اولش هم نیستی
اصولن این چه تفکر و چه منی است که دائم با من سر جنگ داره؟
رویاهای جمیعت بشری؟
پروتکل های چندین هزار ساله
از اینکه من الان باید در چه جایگاهی باشم و نیستم
یا نباید بودم و هستم
خلاصه این چیه که نمی ذاره از زندگی راضی باشیم؟
این چه حسیه که با تمام این ها مداوم سعی در تربیت و ارشاد دیگران به راه راست داریم؟
گاهی که چند خطی از برخی شما میگیرم و از لطف زیاده
حتا اون چند خط هم بر صفحهاجازه نمایش نمیگیره
از خودم میپرسم:
بابا اینا کی اند دیگه؟
مگه تکلیف خودشون با زندگی روشنه و مونده فقط تکالیف تلمبار شدهی من؟
حالا عامو من اینم و تو هم همونی که اگر از خودت راضی بودی، برای رفع کتی
مدام قصد ارشاد و راهنمایی من رو نداشتی
آدم سلامت فقط آینه در دست داره
به خونههای دیگران سرک نمیکشه
<< حالا عامو من اینم و تو هم همونی که اگر از خودت راضی بودی، برای رفع کتی مدام قصد ارشاد و راهنمایی من رو نداشتی >>
پاسخحذفمن نمی دونم این پست و خصوصا این متن رو چرا ، به چه منظور و یا در پاسخ چه کسی نوشته اید . ولی من از این جمله شما خیلی خیلی خوشم آمد ، در واقع و حقیقتا من رو به یاد پسر کوچیکم امیر فرهود انداخت ، چند سالی ست ندیدمش و دلم براش خیلی تنگ شده ، او هم درمکالماتش از اینجور چملات محاوره ای استفاده میکنه شاید از ژن تفرشی اش هست نمی دونم . خلاصه بانی خیر شدید . درست می فرمایید بین اظهار نظر و تحمیل نظر تفاوت هست .
ای داد همشهری که کس خبر از پشت پرده های کامنت ها نداره
پاسخحذفاما
دلتنگی گفتی و کردی کبابم
منم دل تنگم
اما با خودم کنار می ام زیادی تنگ نشه یهو بپکه