عجب هوایی
چه آسمون فیروزهای بینقصی!
چه آرامشی چه ذوقی و چه شوقی در من هست
اسمش چیه؟
هیچی
به همین میگن زندگی
بر سایهی سیمان نقش و رنگ میزنم
عطر باورم را بر هر ذرهی آن میپراکنم
سهم من ، مال من، حق من که برای تجربهی هر ثانیهاش در اینجا هستم
برای خلقش به زیباترین شکل
این توانایی من است
ساخت و ساز زندگی
این هنر من است
پیش از آنکه وارد این جهان شده باشم
بهنام زندگی
و
وای برمن اگر آنی از آن به گذشته بنگرم
به دیروزها باز گردم و از فرداهای نامده بترسم
به این نمیگن عقل؟
این رسم آدم عاقل است
رسمی بهنام زندگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر