تا هنگامی که من ، من، همهاش من
تا وقتی میگیم: چرا من؟ پس من چی؟ چرا چرا چرا
تا وقتی که حس میکنی بدبخت و تنها افتادی
تا هنگامی که از تمام مواهب زندگی فقط به تیرگیها نگاه می کنی
وقتی فقط از دنیا و زندگی گلایه میکنی
تا وقتی پر از خشم و حساب و کتاب باشی
پر از حسادت و قضاوت
در انواع درد و مشکل مادی و معنوی به روی زندگی گشوده میشه
زیرا خودت رو از وحدت وجود کندی و در انزوا برای خودت و منه بیچارهات مداوم دلسوزی میکنی
رنج میکشی و گاه تا حد انفجار پیش میری و باور نداری به
جهانی آمدی که آماده برای خدمت رسانی و یاری تو آماده است
کافیست منت رو برداری و
با همه ، همه به وحدت برسی
گرنه که
هیچ مشکلی از زندگیات کسر نخواهد شد
و بهقدری در رنجهای انفرادی و تنهایی و بیکسیت غوطهور خواهی شد
که هر روز دردی تازه متولد خواهد شد
حالا این انتخاب باتوست
میتونی تا آخرین لحظه در این جهان انقدر برنجی و خشمگین باشی و ...... تا عاقبت
دست از این انزوا و منه بیچاره برداری
تا هنگامی که فقط به رنج انرژی می دی، تا زمانی که فقط
دنبال یافتن دلایل بدبختی باشی
فقط انرژیهای خدایگونت رو داری خرج دعوت درد میکنی
که توجه ما از جنس انرژی خالق و برای دعوت نیازهایما است
باید انرژی رو خرج نیکی کنی
محبت و مهر و لطافت .....
باید خدایگونه به دنیا نگاه کنی
تا خدایگونه هم این سفر رو بهپایان بری
غیر از این راهی نیست
چه زنده باشم یا نه
من هیچ کمکی به هیچ کس نمیتونم بکنم، زیرا توان هر شخص برای حیطه ی خود اوست
هر یکی حامل روح خدا و باید با روح خود به هماهنگی و رفاقت برسیم
لاغیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر