این منظومهی شمسیست و من
این جهان هستیست و من
این شب و روز است و من
این چهار فصل و زیباییهاست و من
این همه زشتی و زیباییست و من
این همه معما و سوال است و من
این زندگیست و من
مال من
سهم من
برای برداشت از این حساب جاری و فراگیر واردش شدم
صیح چشم که باز میکنم منم و زیباییهای پشت پنجره
تا خط افق
گل ها و حیات و زیباییهای بیحد
حالا
میشه تهش صبح تا شب بنالی که این چه زندگیست ؟
میشه هم فقط چشم به زیباییها و نعماتش داشته باشی و مداوم شکرگزار
این انتخاب من و توست
که زندگیمون رو تعریف میکنه
همت منو توست که سهم ما رو از این جهان برداشت می کنه یا نه
تا کی مدام بندازیم گردن زندگی که بیفایدهاست و خطا
حالا پاییز و برگها تک به تک زرد میشن
میریزن ولی حیات درخت پابرجاست و دوباره بهار میرسه و
شاخههای برهنه سبزی و طراوت از سر میگیرند
یعنی با رسیدن پاییز درخت باید خودکشی میکرد؟
تنها به این دلیل که امیدش رو به بهار از داست داده بود روزی؟
تنها سرمایه ام همین امید به بهارو تماشای پاییز در حال عبور
تو کجای این تعمات ایستادهای حالا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر