۱۳۹۴ آبان ۱۳, چهارشنبه

تو که یادت هست؟




طی دو سال هفده  مرتبه رفتم اتاق عمل
تو که یادت هست؟
روز به روز بدتر می شدم، هی عمل و بیهوشی یا سری، هی صدای مته و دیلر در اتاق عمل هی ..........
انقدر کش داشت تا ....
دست برداشتم
درحالی که همه ترکم کرده بودند و تنها مانده بودم هیچ گاه از یاد نمی برم چه طور التماس می کردم خدا تمومم کنه
چنی فحش و ناسزا به بخت و اقبال و شانس و زندگی و سرنوشت و جد و آبادم
ان قدر کرده بودم که همه ترکم کنند
حتا مادرم
کی مقصر بود؟ من یا زندگی؟ من یا خدا؟ من یا چی؟
کی زورم کرده بود با اون حال و روز برم جاده؟
کی موجب همه ی بلایای زندگی م بود؟
کی جز من؟
کی می تونه من رو وادار به کاری کنه که دلم نخواد؟
همین حالا، همون دیروزها و همان فرداها
وقتی من قدر داشته‌هام رو نمی‌دونستم و مدام از عالم و آدم طلب‌کار بودم و
 با همه دعوا می کردم و همه رو مسبب کرده‌ی خودم می‌دونستم
کی می‌تونه از پس این همه زشنی بربیاد به جز این منه ذهنی من؟
دیگه لازم نیست دنبال ابلیس و جن بگردیم نه حتا دشمن
تا منه ذهنی هست همین بیشتر نسیبی نخواهد بود
کی همه اش متوقف شد؟

هنگامی که همه رو پذیرفتم
همه‌ی آن‌چه که خودم با خودم کرده بودم و به تلافی می‌خواستم،  چشم دنیا و خدا رو درآرم با هم
همون‌جایی که هیچ کس باقی نبود جز من و نقشی بر سقف بالای سر نمی‌نمود جز رد پاهای خودم
همان زمان که از کول همه اومدم پایین و شروع کردم به بازسازی
شروع کردم به شناخت این دشمن خانگی
این منه من
از همون جا،  همون روزها و لحظات همه چیز متوقف شد
همه‌ی دردها و جراحات و حتا عفونتی که از بابش دو هفته با مرگ رقصیدم و جهانی به تجربه آمد که 
مذهب یون بهش می‌گن برزخ و حتا شاید جهنم
من و تمامی ترس‌های سی سال زندگی با هم شده بودیم جهنم
سی همین هم
تا وقتی قدر داشته‌هات، توانایی‌هات و تمامی حمایتی که زندگی و کائنات یا خدا بهت ارزانی داشته رو ندونی
تا وقتی بر صدد جبران خطاهات برنیایی تا هنگامی که یاد نگیری قدردانی و سپاس رو از 
زندگی خدا و حتا عزیزانی که در لحظات تلخ کنارت بودن رو به‌جا نیاری
تا از خودت خیلی جدی سوال نکنی که من به زندگی‌م چه هدیه دادم؟
هیچ چیز متوقف نخواهد شد
تو می مانی و یک روز 
رنج بی‌کاری، روزی درد تن و داستان و ماجرا
بس کن و لنگ‌ت رو بنداز
کوتاه بیا و خم بشو دربرابر روح خودت
در سکوتی درونی با قدردانی و سپاس و 
شروع کن به ساختن اینک و همین حالا
برای امروزت زندگی کن  برای حالا 
دیروز و پریروز و .... تمام شد و بخواهی هم نمی تونی تغییرش بدی
نمی تونی حتا یک نقطه رو درش جابه‌جا کنی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...