دو روزه قصد کردم مراقب توجهم باشم
مراقبم، هر لحظه مراقب توجهم باشم
به کجا میسپارمش؟
به چیها میدم؟
در کدامین زمان خرج میکنم؟
و این نیروی لایزال را چهگونه مصرف میکنم؟
بهجای نگرانی از رفتنش به محلهی ابلیس ذلیل شده
دستش رو گرفتم و با خودم راه میبرم
و آنرا بر زیبایی و خلقت مینشانم
در کارگاه در مطبخ در بستر
چه تفاوت دارد؟
این توجه مال من است و نیرویی خدایی دارد
پس با آن میسازم
که به هر چه میرسد
خلق میشود میان زندگیم
چرا که نه؟
بچه هم که بودم برای گرفتن پستونک جغجغه بهدستم دادند
برای گرفتن از شیر مامم، عروسکی در بغلم نهادند
و پی از آن آموختم هر چه که میرود از دست
جایگزینی دارد
پس برای رفتن تاریکیهای غمبار ثانیههای آدمی
بر آن نقش و رنگی تازه میزنم
از نو
من خالقم
خالق زندگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر