یه چیزی هست به نام امنیت که ته آدرسش در این دنیای هرکی به هرکی و باقلی به چند من
میشه، ایمان
یکی از ابزار رسیدن به به این ایمان و امنیت و آرامش در لحظهی اکنون
لحظهی اکنونی که ما مداوم دل نگران امنیت فردا یا دلهره و هراس از تاثیر گذشتهایم
این ابزار از وسایل تجسم است و تخیل
سیری بهنام رویا
و وقتی تو در رویا وقایعی رو میبینی که در زمان آینده رخ میده
و در آینده به همون نقطه و نتیجه که برسی وسواس پیدا میکنی برای
ثبت رویاها
با نوشتن تدریجا به زبان رویاها آشنا میشی
این نه به این معنی که تو بتونی در رویا یا در زمان آینده در اینک خلاقیتی داشته باشی
یا تغییری بدی
اما وقتی به موارد دیده شده میرسی
مثل از دیشب من
بهجای دلهره و دغدغهی خونه خراب کن
که ، حالا دیدی چه خاکی به سرم شد؟
تخت برای خودم گرفتم خوابیدم. خوابی به شیرینی یک شکلات سویسی
حتا عمیق تر از دیروز یا حتا دو سه ماههی اخیر
چون میدونستم، این تصاویر را قبلا دیدم و از نتیجهاش با خبرم
و این خبر برای کسانی دلهره زا ست که از فردا خبر ندارن
منم نداشتم البته
فقط میدونستم همه چیز همونطوریست که باید باشه و هراسی نیست
وقتی صبح به محل موعود رسیدم و فقط خودم بودم و اثری از سایر شرکا ندیدم با خیال راحت
یه گوشه لمیدم و منتظر نشستم تا باقی ماجرا
خب انگار که قبلا همه این صحنهها را دیده بودم و باید دربارهی کارهای بعدی فکر میکردم تا باور خبری که از دیشب پخش شده بود
تمام مسیر بازگشت هم خوش خوشه و قدم زنون رفتم و حس میکردم
چه سبک
همه چیز همانی شد که میدونستم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر