۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

از عرش تا فرش



پنداری از عرش تا فرش به نیاز مبرم طپیدن قلب من پی بردن
و از جایی که نه ورود سال نو و نه داروهای حکیم‌ افاقه نکرد
کواکب و انجم آستینی بالا زدن و چاره‌ای به حال ما شد
خدایا شکر که نمردیم و فهمیدیم
هنوز هستیم
هنوز می‌تونم هیجان‌زده بشم و چنان قلبم بکوبه که
تو گویی نه ساعت ورزش کرده باشم
و یا به انتظار بیست و سه مرتبه به صفحه‌ی ساعت نگاه کنم
طی دوساعت سه بار صورت بشورم
و یکصد و چهل و پنج مرتبه هم رفتم و برابر آینه ایستادم
شکر نمردیم و این دل به یه هیجان خوش خوشانی، هنوز می‌طپه
نمی‌دونم اگر با این متد به جنگ قلبم برم
ممکنه عمرم به یک‌صد و بیست و هفت سال برسه
یا نه
خب زنده موندن و بودن، ذوق می‌خواد
ذوقی خاص برای سرودن
گفتن ، ساختن، و شنیدن
خدایا این ذوق رو هم‌چنان ذوق نگه‌دار بلکه آخر سال جدید
نمایشگاهی هم، آره
پس چی؟
فکر کردی با این بهشت‌های حوالتی، لبی به خنده
دلی به شوق و
نگاهی به ذوق نقش می‌بنده؟
نه والله

این چاخان‌ها رو مردها ساختند برای اسارت ما
 که زندگی بی شور و انگیزه می‌شه، 
بساط شب عید و حکیم و قلب آب رفته‌ی این‌جانب
باز خود دانید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...