هر چی رفتیم و هیچ نرسیدیم
ته تهش به خودم گفتم
خره تو برگشتی برای اینکه عشق رو تجربه کنی، که کردی
دلت رو بذار پای دل اونا که همینطوری اومدن و همینطوری، رفتن
بعد که دیگه دل به کسی ندادیم
دلدادهی بچهها شدم
باز با خودم گفتم:
خره اصلا عشق یعنی همین حسی که تو داری
بی دلیل براشون بیدریغ همه چیز را میخواهی
همچین که یه نامه پیدا کرد که مخاطبش خدا بود و نیازش، مرگ من
دلم لرزید و عشقم از چشم ودلم کنده شد
وقتی دوباره کم آوردم و طاقت دوریش رو نداشتم
خودم رفتم به ... خوردم برگردوندمش و
باز گفتم: خره عشق یعنی همینا که هر چه باهات میکنند تو باز میخواهی
عشق حقیقی یعنی عشق مادری به فرزند
دقایق نود بازی بود که
ما پنالتی لازم شدیم و وایستادیم دم دروازه که از کل جلو گیری کنیم
کار کشید به خیلی خیلی بدتر از اونی که سال پیش تجربه شد
عید زهر و مار و دندان کرمی عشق را کندم
و خودم عذر عشقم را خواستم
همین وسطا یه پرده برداری شد از، یادوارهی ختمالعشق
تازه به این پی بردم که،
همون بهتر که کل زمان اون عشق، شش ماه نکشید و همه چیز تمام شد
وگرنه که طرف نه تنها آنی نداشته و من احمق هنوز برای خودم آنی ساخته بودم
بلکه چه بسی حتا از تجربهی آرسن لوپن معروف= پدر بچهها
بدتر هم در میاومد
سی همینه که عشق نمیتونه طولانی بشه
آخرش یهجا تقش در میآد. حتا اگر از تجربه و اتمامش چندین سال هم گذشته باشه
خلاصه که با لباس تمام رسمی و تمام قد از همینجا از ... سپاسگزارم که نگذاشت در باور عشق توهمی بمونم
و از پریا که نشونم داد
عشق تا وقتی عشقه که موجودیت تو به خطر نیفتاده باشه
وگرنه مثل من عشقت رو از خونه هم میاندازی بیرون
حتا اگر پارهی جگرت باشه
و بعد از یک هفته میبینم که هیچ پشیمان هم نیستم
چون حداقل از صبح که چشم باز میکنم در نبرد،
تو بدی و .......... اینا قرار ندارم
اینم از عاقبت خواب خوش عشق
کاش اینها رو از جوانی فهمیده بودم و انرزیهام و خرج غیر بیرون از خود نمیکردم
چه بسا الان یه .... شده بودم
همهی عمر دیر رسیدیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر