اگر انرژیهات رو از باور سایهها برنداری
چهطور میخواهی موجود درخشانی که
همتای دیگر تواست در مسیرت ببینی؟
مگر این که تو هم سایه باشی
این پنجره که تو پشتش نشستی،
فقط به سایهها راه داره
نه به وصلت مقدسی برای اتحاد
و اگر تو همه ترس باشی،
انرژیهای ترسیدهی تو، او را پس خواهد زد
وقتی رفت
نشنوم جایی بگی، بختم را بستن
از اول آدم بد شانسی بودم
اصلا پیشونی نویسم از آغاز سیاه بود
یا همه اون چیزها که ساختهی دست بشر بود برای رد کردن
گناه از گردن خودش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر