۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

از کجا آورده‌اید؟


نازی
طفلی ایی جماعت که تا دو تا ستاره کنار هم می‌بینند
یا ماه و مشتری و دیگری یه مثلث می‌سازه، زود فکر می‌کنند معجزه شد و امام زمان اومده
غافل از این‌که، امام‌زمان وقتی می‌آد که دیگه تق‌ه همه در اومده و جایی برای معجزه باقی نیست
به‌قول حسن‌صباح: قیامة والقیامه
شده حکایت قلب من که، تا هنوز حرفی از یارانه و سوپسید و یورو و نفت نبود، نیم‌بند می‌زد و گرم بود
وای به حالا که یخش گرفته و یه در میون سوتی می‌ده ، آخ، مردم منو ببرید، سی‌سی‌یو
غلط نکنم این‌بار جناب عزرائیل با رویی گشاده و فراخ و یه دست من به دستش و د، بکش
و از من که اختیار دارید
شما بزرگترید. شما اول
و من هنوز نگاه هیزم و پشت سر، اجل‌ش می‌تابونم بلکه ، دلدار،‌ شاید ، داره می‌آد؟
بذار یه اعتراف ملیح یه‌وری بکنم
گاهی دراز می‌کشم
با تاریکی، سقف می‌رم. نفسم بند می‌اد. تنگ می‌شه و می‌گیره و دلم نمی‌خواد آزادش کنم. دلم می‌خواد یه سرک بکشم
ببینم چه خبره؟
آمادة ورود به این سردی، بی‌رمق و احوال هستم؟
تازه این‌که چیزی نیست. فرم چی‌چی اقتصادی رو هم پر نکردم
تازه مهم نیست
دفترچه و کوپن و این‌چیزام هیچ‌وقت نگرفتم. چرا یه کارت ملی دارم که بعد از هیچ مهُر انتخابات در دفتر سجلد احوالم شهادت می‌ده آمده‌ام............ ولی اینکه همچنان هستم و واقعا زندگی کنم؟
راستش تاقبر، یه‌خروار. نمی‌دونم من به رویای زنده بودن دو دستی چسبیدم و ده ساله رفتم؟
یا نه واقعا هنوز هستم
پس چرا این‌همه ........ تنهام؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...