۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

پیش‌آنی نوشت؟ یا پیشانی؟




زندگی، هر کدوم از ما تعریفی از شاکلة ما ارائه می‌ده و هر آدمی تا چهل دیگه شاکله‌اش هویدا شده و شاید برای همین سن رسالت چهل بوده؟
به هر حال هرآدمی در چهل هر چه قرار بوده بشه شده و هر چه هم در توانش نبوده نشده

ادیسون که اصلا از وجود برق هم اطلاع نداشت، گشت و پیداش کرد. پس ربطی به امکانات هم نداشت

من‌که فقط دوست داشتم خودم باشم، خودم هم گم شد و اسمش شد سرنوشت
پیش‌آنی نوشت؟ یا پیشانی؟
من تا چند وقت پیشم فکر می‌کردم اینی که هستم خوبه و خودمم. حالا می‌فهمم فقط مشتی آشفتگی هستم که با تعاریف دیگران از خوب یا بد به خودم می‌بالم و فکر می‌کنم ادمم
شاید همه همین باشیم. اما بهتره انگشت اشارة من فقط خودم را نشانه بگیره . وگرنه انگشت اشارة دستی که به تو اشاره می‌کنه چهار انگشت دیگرش به من اشاره می‌کنه
بیش از آنی که درگیر چه هستم باشم؟ درگیر چی بود، چی شد؟ چطور رفت موندم
همه کار جز زندگی
از همه بدتر عشقی‌ست که حتی ذره‌ای درم نیست
وامصیبتا
اینم شد زندگی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...