۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

خجالتش به من



اما، راجع به گلی
1- تو چند تا طناز می‌شناسی که اینجا، یعنی ایران جرات کنند آن‌چه را در خفای اینترنت می‌نویسند به وزارت فخیمة ازما بهترون ببرند
2- زن « ناقص عقل» هم باشند
3- با یکی به‌اسم روسری هم مواجه شده باشند که وقتی با تو در اتاق تنها موند دور میز بچرخه و دنبال شاهدی برای گفتگوی کاری بین دو انسان بگرده و به شیطان که« تو باشی» لعنت بفرسته و کتابی با سروته و مضمون راهی نشر کنه؟
فقط یه کله خر، به اسم، من
یه سری کلمات با حکمت و دلیل پشت هم آرایش شده رفته ارشاد. هر از چندی جناب بررس روی چند سطرش خط کشیده و کنارش نو شته تصحیح یا حذف. در حالیکه تو حق نداری خطوط بالایی یا پایینی را تغییر بدی
مثلا حکایت خانومه خداهه، آقا خداهه رو ماچ کرد می‌شه، کتک زد. سطرهای بعد همچنان از بوسه می‌گه، در حالی‌که اصل موضوع عوض شد
همین که تونستم با پررویی اونی که منظورم بود « انسان خدایی » نشر کنم
خدا را سپاس‌گذارم
من، می‌دونم این کتاب از چه نبرد دلیرانی اومده بیرون
جلد اولش یک‌سال ممنوع چاپ بود
البته از تصدق خانم جوادی آزاد شد.
بذار از این خانم‌جوادی بگم.
یه روز ناشر زنگ زد گفت: « خانومی که ممنوعیت گلی رو بررسی می‌کنه، خواسته بری دیدنش» ما بسم‌الله و گفتیم و قدم به دیدار باقی گذاشتیم.
یک خانم با سواد و محجبه مقابلم بود که از سلامت چشم‌هاش برق می‌زد. گفت: می‌خواستم ببینم کی گلی رو می‌نویسه؟
همین‌طور الله بختکی نوشته یا درکی پشتش نشسته؟»
از اون‌روز با هم دوست شدیم. خودش کتاب رو برد پیش حمید زاده رئیس ارشاد و ماجرای جن و بسم‌الله را گفت و بعد از بررسی مجدد گلی از ممنوعیت آقای روسری آزاد شد
حالا تو چه انتظاری از این آش شله قلمکار داری؟
به هر حال منو گلی با هم شرمنده


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...