۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

راست می‌گی؟




ساعت دوازده
پریا توی اتاق خودشه
من توی اتاق خودم
جدی ما چه آدم‌های با شکوه و خوشبختی هستیم که هر یک با فاصلة سالن شهرداری از هم اتاق داریم و مجبور نیستیم هی اتفاقی هم رو ببینیم
این‌طوری همیشه تو حسی‌م و سر، صحنه
در اوج تنهایی دنیا رو می‌جوریم
گاهی نگران می‌شم نکنه پریا هم مثل خودم منزوی و گوشه گیر شده باشه؟
این دیگه جرمش از وحشت ماچ و خفگی بیشتره
من اگر حوصلة معاشرت ندارم برای اینه که انقدر معاشرت کردم که تق‌ش در بیاد
اما اون باید تجربه کنه و تصمیم خودش رو برای ماجراهاش بگیره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...