۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

بهشت ثانی



بچگی یعنی همین
بچه که بودیم به‌قدری محبت و حمایت می‌گرفتیم که تو گویی دنیا همان بهشت ثانی‌ست
رفتیم تو خواب خوش ایی بهشت شداد
در نتیجه با اولین تجربه‌ی بیرونی که بیشتر در سنین بلوغ و در حاشیه‌ي جنس مذکر مواجه می‌شیم
اولین شکست بیرون از حریم خونه رو تجربه می‌کنیم و نتیجه مساوی‌ست با خوردن توی ذوق آدم
اما از آن جایی که ما تا پیش از این از همه مهر می‌گرفتیم و جهان امن بوده
تجربه‌ی اول خط می‌خوره و می‌ریم به فکر این‌که، عجب موجود بدی بود. گور بابای درک دنیا که ختم نشده می‌ریم دنبال بعدی
خلاصه که اگر پشت کار داشته باشی تا سن بیست آمار این‌گونه وابستگی‌ها اومده دستت
اما
باز از جایی که هر یک از ما تافته‌ی جدا بافته‌ی طبیعت‌یم
باز به پیش می‌ریم
خلاصه که در مرز سی فهمیدی که این دنیا عجب جای غریبی‌ست!!!
اما
باز ناامید نمی‌شیم و به پیش می‌ریم
محدوده ‌مرز چهل رسیدی
به این باور که ، وای خدا به‌دور عجب موجودات غریبی؟
یعنی در این دنیا چطور می‌شه زیست؟
همه‌کار می‌کنیم جز رسیدن به باور خویشی و زشتی جهان
کاش از بچگی بی‌بی‌جهان به‌جای قصه‌های خوش امنیت و درخت هفت گردو و دختر شاه پریون که همگی بند، معجزه بود، برام از زشتی‌های این جهان می‌گفت
از این که به کسی اعتماد نکنم، دل نبندنم و باور کنم
باوری که سخت تلخ است اما حقیقت دارد
باور نقطه‌ای که به تنهایی در آن ایستادم
ماتنها به این جهان می‌آییم
تنها زندگی می‌کنیم
و تنها هم از دنیا می‌ریم
جرات کنیم باور داشته باشیم
همگی تنهاییم
پس قدر هر آن‌چه که داریم بدانیم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...