۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

زمین بگرد، می‌خوام بگردم





شکر که زنده‌ایم و اینا
البته ملالی نیست، جز اندکی تب و سردرد و سرماخوردگی آخر تابستونی
اما با همه اینا دلم نیومد نتیجه یک براورد سطحی رو عرض نکنم
زن‌ها وقتی پای یک مرد، یا یک عشق،‌ یار چمی‌دونم مقوله جنس ذکور آدم به قصه‌شون باز می‌شه
پناه برخدا؛ در عین لطافت عشق
می‌تونن موجودات خطرناکی باشن که به‌خاطرش به کوه و بیابون بزنن
جنازه شش و بش، زن هم زیر پا رد کنند
مردها در مبارزات عاشقانه چشم و چال هم رو در نمی‌آرن
فوقش لب برمی‌چینند و می‌رن
یا به سبک نن قزی دایم از رقیب بد می‌گن و روزی چهل فقره پرونده کلاه‌برداری براش ردیف می‌کنند
اما این دختران بانو حوا؛ البته برخی دختران بانو، حوا در این مورد با احدی شوخی ناموسی و بی‌ناموسی ندارن
نمونه‌اش این بانوان روزی سه وعده همراه غذا
بانوان...... ایزابل، لوکرسیا، ربکا، جسیکا
اگه از هر ده تا زن چهار تا ، شوالیه باشند
من و امثال من، من . باید هم با یک خروار هم من، تنها بمونیم
یا نه؟
ها... نه که به این می‌گن عشق؟
ها......... برای طرف چشم و چال در بیاری تا نگهش داری
سی ایی ما موندیم تنها؟
چون ترجیح می‌دم ، زمین بگرده تا من بگردم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...