نگفتم
دیدی؟
این موجود خبیث و خائن چطور برای منش اشکش درمیآد و پر تعجب میپرسه، چرا من؟
وقتی ایزابل، بانوی شب میتونه با پر رویی بگه:
چرا من؟
یعنی من و تو روزی بیستهزار بار
نباید تعجب کنیم، با این همه بازم من؟
واقعا که
صحنهی خیس و بارانی که دیگه رسما حالم رو از هر چه گریه بود بهم زد
طبق قانون شرطی پائولوف برنامهریزی شدم که دیگه نگم، چرا من؟
بهجان سرکار خانم والده، از باب عدم رفع سوء تفاهم و تردیدهای درونی برای خودم هم که شده
لعنت بهمن دیگه بپرسم ، چرا من
بیشک یاد این لحظات میافتم و میترسم نه که منم اونم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر