۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

به‌قدری هست که دیده نمی‌شه.




می‌گفت، خدا به‌قدری هست که دیده نمی‌شه.
باید از سر راه خودت بری کنار
آره اینم حرفی‌ست.
مثل وقتی که خالق هستی می‌گه، من بهشت را چنان نزدیک آفریدم، که کافی‌ست دست دراز کنید
از طرفی هم بارها هرچه اراده به موجودیت کرده، می‌خواد پس بگیره
البته همیشه می‌گه، که ما می‌ریم و خودش وارث زمینه
که اگر اندکی دل‌خوش باشیم و خوش‌خیال شاید با یک تبصره ماده بشه از باب نسبت با روح الهی این کنارا یه گوشه نشست
ولی اونم برو بیای روز داوری و اینا داره
منم که حالم از هر چی لایحه و تامین دلیل؛ عاصی
این‌جا رو دست به عصا می‌رم
که اونور خط به هیچ آئین و مکتبی باج بدهکاری پس ندم
نون خودم و بخورم و ماست گوسفندی که داره تو صحرا می‌چره
ولی از شوخی به در رفته بد فرم در گیر ذهن سایه‌ها شدم و جز تردید و هراس چیزی نمی‌بینیم
من برم کنار،
واژه‌ها هم دگر گونه می‌شه؟
هستی‌ست و درد و مرگ و این همه یعنی خدا در تمام این حدوث دور و نزدیک حضور داره
در بی‌خانمان شدن شانزده میلیون پاکستانی.
آوارگی چند هزار چینی،
و زلزلزه‌ی خانمان برانداز سال 1960 شیلی به‌قدرت 9.5 ریشتر
یا آتش‌سوزی روسیه که داره به محدوده‌ی چرنویل نزدیک می‌شه
انرژی مام که بدتر از فشار خونی که مدام به‌قدری پایین افتاده که توان تفکر و نوشتنی موجود نیست
متجدیدین این مواقع می‌گن، ذهنم هنگ کرده
زبون خودی شیرین تهرانی می‌گفت، تلنگ ذهنم در رفته

دیدن، مرگ آدم‌هایی که پر از باور این دنیا بودند و انتظار فرداها را می‌کشیدند، می‌شه روی حال اهالی زمین تاثیری نذاشته باشه؟

راستی ......... شما چطوری؟ خوبی؟ آخر هفته خوش گذشت؟
الهی شکر







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...