۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

باغبان عالم





دیروز روز باغبانی بود و سلمانی گل‌ها
تو نمی‌تونی هم مسئول باشی و هم حرص داشته باشی
قدیم‌ترها دلم نمی‌آمد گل‌ها را هرس کنم. در نتیجه بی‌جان و رمق می‌ماند
اما مدتی‌ست که پی‌بردم باغبان باید اندکی هم بی‌رحم باشه
گاهی مجبوری شاخه‌های بیمار را قطع کنی و گاه شاخه‌های پاجوش و اضافه‌ای که جان ازکل ساقه و ریشه خواهد گرفت
باید با بی‌رحمی انجام بشه
به‌قول سه‌تفنگدارا
یکی برای همه، همه برای یکی
در نتیجه بعد از هربار هرس درختچه‌های مقیم بالکنی اندکی برهنه و از زیبایی کم می‌شه
اما کل این زمان به بیست روز نمی‌رسه
تا دوباره جوانه‌های تازه سبز بشه و درخت با سلامتی به حیاتش ادامه بده
در چلک که از اینجا هم بدتر می‌شم
گاه شمشادها از یک‌متر به نصف کم می‌شه
یوکا به‌کل قطع و ختمی‌ها حسابی لخت
غیر از این هم محیط کثیف می‌شه و هم درخت بی‌رویه به درازی
زمین زیرش سایه و در نتیجه بوته‌ها بی‌جون
البته باید با دقت این‌کار انجام بگیره
بهار امسال خواستم جوانه‌ی بلند نسترن آبشار طلا را که به سمت خونه رشد می‌کرد کنترل کنم
تا به سمت نور بیاد، به‌قدری شاخه ترد بود که از بیخ شکست
یاد پریا افتادم
بس‌که خواستم مراقبش باشم مفتخر به لقب زندان‌بان شدم
بعد از اون دیگه ولش‌ون کردم.
حالا چندین شاخه به سمت اتاق پذیرایی آمده
که هربار پنجره باز می‌شه
می‌خوان سربکشن داخل اتاق
پریا هم زیادی توجه گرفت، حالا لازمه بره بیرون و بفهمه زندانبان کیست و باغ کجاست؟
خدا هم همین‌کار را انجام می‌ده؟
بیماری، بلا، این‌ها هم جهت تعادل انجام می‌شه؟
آری باشما هستم باغبان عالم که گاه بی‌رحمی و گاه نرم و مهربانی
من کدام شاخه هستم که نه می‌کنی و نه آزادم می‌کنی؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...