۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

سفره‌ی افطاری فقط مال مامان





معمولا ماه رمضان با این‌که سفره‌ی افطارش فقط مال مامان، ترجیح می دم هرگز نیاد
خانم‌والده وقت روزه دچار تورم من می‌شه که بی‌ربط با دخانیات هم نیست و اخلاقش رو بد مدل تیره و تار می‌کنه
امروز بارها این تصاویر برابرم تکرار شد.
با خودم حرف زدم.
مرور کردم به خودم برگشتم
دیدم
وای
من از وقت نامه‌ی پریا تا حالا از خدا بریدم
عادتی باهاش زندگی و حال می‌کنم؛ از بچگی این مدلی شدم
شاید از همون وقتایی که از چشم خانم‌والده در می‌رفتم و کنج گلخونه یا وسط درخت توری پنهان می‌شدم
و برای میوه‌ه‌های درخت کاج نقره‌ای قصه می‌گفتم هنوزم فقط با او مراوده دارم چون در این مدت به‌فکر تهییه شخص ثالثی نبودم و کم‌کم از سرم هم افتاد
اما قلبا با خودم و این‌که کجا ایستادم درگیرم
درگیر ظلمی که از چند طرف و هم‌زمان بهم شد
ازهمه بدی که، آوردم............. یهو خانم والده رو دیدم که با خودخواهی فریاد می‌زنه
بالکن من
شیشه‌ی من
خستگی من
همه‌اش شد من
دیدم من هم همینم
حرف زدم و به جرزنی افتادم
منی که برای پرداخت بدتر از این‌ها آماده بودم
حتا خودم به کلام گفته بودم
که
در آغاز کلمه بود و کلمه خدا بود
اما حتا تحمل یه‌ذره لرزه نداشتم
رو برگردوندم، پشت کردم، ناز و قهر و افه و اینا
کارهایی که یک عمر با دیگران کردم دوباره تکرار شد چون فکر می‌کردم، باور و اعتقادم به‌قدری ازم حمایت می‌کنه که خار توی دستم نره
نکرد چون بنا بود امتحان پس بدم و ببینم
هنوزم منم
مگر نه این‌که همه چیز از باورهای من، شروع و تموم می‌شه؟
مال همه از همون‌جا شروع می‌شه
لب تولبی من با شما هم مدلش اینه که به وقتش بهم آرامش می‌ده
به‌وقتش لبه‌ی پرتگاهم نگهم می داره





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...