۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

آهنگ عاشقانه





دعا کنیم آخرین ذره‌ی باور، عشق از دل‌ها نره
یعنی نه‌گمانم دنیا از این زشت تر هم ممکن باشه
هر چه نگاهم به دورتر می‌ره، ساده بودم، خوش خیال و رویایی جنس جور
، تا دلت بخواد
انقدر از اون‌زمان به این زمان
ترسیدم، لرزیدم، بی‌وفایی دیدم
از هیچ مهری جوابی نشنیدم
که حالا شب وقت خواب قبل از درآوردن دمپایی، قرص زاناکس رو بالا می‌اندازم
که سرم رفت رو بالش از دار دنیا برم
وگرنه ذهن سرویسم می‌کنه
که چه قدر حیوونی‌ام
اگه هنوز باور داشتم، عشق حقیقت است
شاید وقت خواب
ان‌قدر بهش فکر می‌کردم تا خوابم می‌برد
صبح هم وقت بیداری یاد اون بود که بیدارم می‌کرد
تا دلت بخواد وقت عاشقی، خالق بودم
نوک پنجه می‌رفتم و رو ابرها لم می‌دادم

شاید بعد از مسواک و دیدار در آبگینه یادم می‌افتاد
زندگی چیز نافرمی‌ست
الان
هر شب دلم می‌خواد خواب به‌خواب برم
و ذهن خالی از مهرم رو نبینم
فکر کن دریغ از لذت یک ترانه‌ی عاشقانه
خب دلیلی نداره با اشعار عاشقانه حال کنم؛ وقتی عشقی در دل نیست

مدام در خواب بودم
خواب خوش عشق
از هر نوع‌ش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...