امروز روز من و بیبیجهان، با عطر خانواده است
روز دورهمیهای دلنشین و خاطره سازی که در عصر بیبی جا ماند
امروز من بیبی
یک ناهار خانوادگی، با عطر دلبستگی و اتحاد
امروز اخوی گرام و عیال مکرمه و دختشان به همراه حضرت بانو والده میهمان خانوادهی ریز سه نفری ما هستند
با تم، روزهای خوب بیبی
اوه ه ه
از کی، کلی یخ حوض شکوندم، دبهی دوغ زدم، فرشارو رفتم و حیاط رو روبیدم
اسپند کنار منقل و منقل پشت در منتظر
دست برداشتم از جمعههای خوب بیبی
بیبی چارقد تو به سر کردم تا جمعی خانوادگی را در روزی تعطیل نقش بزنم
دیگهای چلو
منقل و سیخها به خط
پس غذا سکنجبین با خیار به سنت، تفرش
با چای معطر احمد ساعت چهار و تارت سیبی که از دیشب پختم
و فضای این میانه که با عطر مادر امن میشود برای تک تک ما
بیبی جان روی دست شما برنخاستم،
با یاد شما طرح نوینی ساختم
تا پس از من از من یاد کنند
جمعههای خوب، مامان
جمعههای خوب عمه
جمعههای خوب، خواهر و ... استاد
خلاصه که آدم باید وجودش،
بودنش خاطره ساز باشه
باید رنگ داشته باشه،
پر رنگ و زنده و شاد
آدم باید قصد داشته باشه
قصدی مهربان و
زندگی ساز
پریا میره
من هستم، پریسا هست و خانواده هست
همان تصویری که در غربت به شوقش دلش آروم میگیره و میدونه
در وطن خانوادهای سبز داره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر