۱۳۹۲ اسفند ۸, پنجشنبه

محصولات بی‌کاری و ول‌گردی




بالاخره این کورک سر باز کرد
کورک مادری و خستگی و از دیروز صبح رسمن بستری شدم توی اتاق خودم
چه اشکال داره من هم گاه احساس تعطیلی کنم؟
چهارشنبه‌ای رئیس بانک‌م که البته همسایه است ازم پرسید:
ندیدم صبح‌ها سر ساعت از در بری بیرون، تو جایی هم کار می‌کنی؟ 
با شرمندگی و شاید هم نه
صبر کن

دیگه خودم نمی‌دونم از این‌که هنوز سر سفره‌ی پدرم باید شاکر باشم یا نه؟ 
دخترام که را به راه بهم متلک می‌اندازن که:
تو که به عمرت برای یکی ساعت نزدی بفهمی بی‌پولی و کار برای مردم یعنی چی؟ 
 ترجمه‌ی این جمله اگر با نگاه‌شون هماهنگ باشه، می‌شه « مفت خور » خودشون مجبورند کار کنند.
حالا این‌که عمری‌ست با همه این متلک‌ها خفته و بیدار خودشون و بعد هم بچه‌هاشون با این سفره سیر می‌شن هم مهم نیست
بچه‌های من نمی‌تونن ببینند برای کسی کار نکردم و عمری برای خودم رفتم و آمدم
آخرین استادم هم می‌گفت:
خوش‌به‌حالت که مجبور نیستی برای دل یکی دیگه و نون شبت قلم بزنی. حسرت به دلم مونده یک  کار باب دلم خودم بکشم
این یکی خیلی خوب بود
اما من که نه خودم خوردم و نه خواهم خورد نه بیرونم باعث آرامشم بود نه درونم که
 گاه هم نباید می‌خوردم که بتونم از پس هزینه‌هایی که مثل اجل معلق به زندگی‌م فرود می‌آمد  بربیام
موندم وسط چهار راه بی حیایی بچه‌هام


برگردیم سر پاسخ که عرض کردم: نه
خنده‌ای شیطنت آمیز بارم کرد که:
ای بخور و بخواب
در حالی‌که از بچگی  خدا می‌دونه با موتور چند هزار و بی عشق پوست خودم را کندم که کسی باشم از باب خودم
نه نام و آوازه‌ی پدر
از خستگی دو روزه از پا افتادم و مجبوری نگاهم چسبید به سه ریال دو ریالی‌های ترکی
خب نمی‌شه که از صبح روی تخت باشی و فقط سقف را نگاه کنی
که این‌کار را دوسال بعد از تصادفم انجام داد
و کشف از دیروز بیا پست بعدی که از متن‌ها دراز و طویل منزجرک




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...