یعنی دیگه گندش رو درآوردیم، بسکه هی راه به راه عادت میکنیم
در تعویض عادتها، استاد شدهایم
صبح که از اتاق بیرون زدم، نفسی به راحتی کشیدم که
آخی همه رفتند و باز خودم شدم
بازگشت به آرامش تنهایی
بیست دو سال پیش ماتم داشتم، چهطور بی دخترا زندگی کنم؟
حالا
لحظه شماری میکردم دخترا برگردن سر خونه و زندگیشون
بیش از این تحمل خدمت شبانه روزی نداشتم
کار اگر گروهی باشه، خانواده معنی پیدا میکنه
وقتی میشه فشاری تک نفره
تقش در میآد
و این همیشه حدیث مادری من بوده
حوصله ندارم به امید کسی جز خودم بشینم در نتیجه همیشه همچون فلوس در حال خدمت رسانی
و ژن جنوبی لاکردار که عادت به لم دادن زیر آفتاب داغ و چرتهای پاره پارهی مداوم داره
من رو به استسمار خودش درآورده
منه بچهی سرزمین سرد تفرش
مردم پر کار و پر تلاش
زنده و استوار
شدم بردهی این وولکهای جنوبی و نتیجهای بیش از این نمیشه یافت
که از زیر بارشون در برم
حالاهم
شکرانهی نعمت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر