۱۳۹۲ بهمن ۲۳, چهارشنبه

من راضی، اونام راضی. گور بابا ناراضی



الهی شکر به داده‌ها و نداده‌هات
شکر که از خستگی خدمت به بچه‌هام ره به موتم
شکر که بچه‌‌ای دارم که از بودن و خستگی‌ها از هوش برم
شکر که توانش را در من نهادی که از وقتی بچه‌ای کوچک بودم
از عهده‌ی این زندگی به تنهایی برآم
شکر که این سفر هم به خیر و خوشی پایان یافت
دخترک رفت
دختر راضی 
من راضی اهل بیت راضی
گور بابای خستگی
به قدر مدت زمان مجهولی که قرار نیست ببینم‌ش انرژی  گرفتم
دیگه وسط کار مادریم نق نمی‌زنه
من هم در کمال آرامش و رضایت از خود از امروز به کارگاه برمی‌گردم و ادامه‌ی ماجرا
پدرجان از شما هم سپاس‌گزارم که اسباب این همه را یک تنه فراهم آورده بودید
من از شما درس گرفته و می‌گیرم
حتا اگر سی سال پیش رفته باشی 
ولی من و فرزندان و ... در راحتی گذاشته باشی


آدم باید این‌طوری بیاد و بره
از آمدنش خیری به کسی رسیده باشه
نه خیر مادی
هر خیری که به یاد کسانی بمونه و همیشه انرژی‌های سپاس را از دیگران دریافت کنه
مانند حضرت پدر جان من
که با رفتن ما هم این انرژی به سمت‌شان قطع نخواهد شد
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...