۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

از من تا من


دیروز دیگه رسمن قاطی کرده بودم
از اون نوعی که نه می‌تونی خودت رو تحمل کنی و نه هیچ سانت از خونه‌ات
یعنی حیرون شده بودم
سی این‌که ، پس کدومه خود منم؟
افکار متعدد بسیار به سرم می‌زد و باید بین اون‌ها سوا می‌کردم 
کدوم فکر منه؟
کدوم محصول جانبی ذهن منه؟
کدوم از منه ذهنی‌ام براومده؟
کدام از شرطی شدن‌ها بیرون زده؟
کدام از فرم‌های اجتماعی نشعت گرفته؟
و ...... الی آخر
تازه بین اون‌ها باید تقسیم کنی، کدومه از تترس‌هاست؟
کدام از نفس و کدوم از...... چی؟
پس من چی هستم؟
تو می دونی خودت حقیقتن کی و کجایی؟
کدوم بخش از ما وقتی دردش می‌آد حقیقتی از ماست؟
کدوم توهم ذهنی و این‌که اصولا من درد و مرضی دارم یا که ..... سالمم و هیچ‌م نیست الی کرم ریختن‌های ذهن
اون‌وقت نقطه‌ی جالب‌ترش همین‌جاست که اصولا با این بازار هرج و مرج تو اصلن اومدی این‌جا چه غلطی بکنی؟
چون در تمامی این‌ها همه جای دارند الا خودت
باید مراقب نقش خودت باشی
بعد مراقب دخالت‌های ذهنی‌ت و خط و نشان‌های جامعه و یا آرزوهای نژادی‌ت؟
اگر بنا باشه تو همه‌ی این‌ها رو بریزی دور
چی می‌مونه از من که برای تجربه‌اش اومده باشم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...