۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

نسل وامونده



مردان نسل من
يا شهيد شدن، یا جانبازن. یا در زندان و یا معتادن
باقی تعطیل که .... نبردن به جز اندک
باز تیر ماه شد و از اول ماه من با فکر دارایی و لظهارنامه مالیاتی دل‌پیچه گرفتم تا 
همین الان که رفتم و قال‌ش رو کندم
از صبح چشم باز کرده نکرده، در ساختمان دارایی محله بودم
اون‌جا رو در این ایام دوست ندارم زیرا، بیشتر کسبه محله اون‌جا جمعند
چه مردانی، چشمم کف پاهاشون
یکی از یکی بی‌مصرف تر، راست راست راه می‌رن و کج کج به همه تنه می‌زنند و می‌رند
تا اون وسطایی آدم نیستی
فقط کافیه مسئول مزبور جهت ثبت اظهارنامه‌ات از اون اتاق با صدای بلند ازت تائید نام خانوادگی رو بخواد
از اون به بعد تو از موجودی بی‌دست و پا بدل می‌شی به شخص شخیص مملکت
اول که سرها به سمت صدات می‌چرخه که ببینن کی بود؟
بعد راه برات باز می‌شه، یکی خودکار به دستت می‌ده، دیگری صندلی‌ش رو بهت می‌ده تا بنشینی و ...
باقی هم که دارن خرخره هم رو می‌جون
یادش بخیر اون قدیم‌های خیلی دور که همه عادت نداشتن سر موعد مققر تشریف بیارن و با دست خودشون اظهارنامه بدن
دارایی این همه شلوغ نمی‌شد و کسی با همه عقده‌هاش نمی‌خواست سر از تنت جدا کنه
اون‌هایی که بودن هم با این‌که تو بچه‌ی کی‌سی کار نداشتند
تو اهل محله بودی و ناموس جماعت اهل محل
خدایا می‌شه منو برگردونی به دهه‌ی چهل و همون‌جا نگهم داری؟

۲ نظر:

  1. «مردان نسل من
    يا شهيد شدن، یا جانبازن. یا در زندان و یا معتادن»... ویا تغییر جنسیت دادند و گی شدند :)))
    البته قاسم در همون جنگ ممسنی شهید شد و رفت پی کار خودش :))))

    پاسخحذف
  2. گي رو خوب اومدي. من جرات ندارم بيش از اين بگم . نه كه به جميع اولاد ذكور اين صفحه بي‌احترامي كرده باشم

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...