اگر تحصیل ممنوع میشد،
من تا دکترا میخوندم
اما اجباری که شد، وا موندم
از ظهر تا ساعت 6 این قدر از کار را انجام دادم
خدا بخواد، فردا تمومش میکنم
اما منی که انقدر کند کار میکنم،
پشت پایه خسته میشم
امروز فقط کار کردم
چون پشتش عشق هست
کاری که همرا با شوق و علاقه و انرژی خوب باشه، به خودم میآم میبینم تموم شده
اصلن شاید جماعت آدم سی همین عشق میخوان؟
این که حب بچهی برادره
اگر یه چیزی نزذیک تر و .... وای لابد من تاحالا داوینچی شده بودم
عتر تمرین مستمر میخواد چه موسیقی چه اونهای دیگه
منم که مدتها کار نکردم، سرعتم مثل دیگر هنرمندان نیست
ولی هب از طرفی هم
اگه تنها نبودم، خل نبودم روز تعطیل برای هیچکس پشت پایه بنشینم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر