۱۳۹۳ تیر ۲۶, پنجشنبه

ظاهرن متمدن

ما مردم ایران مشخصن اهل دعواییم. دیدی؟
دو تا ماشین به هم می‌زنند.
 کاره دو راه بیشتر نداره. یا صبر تا رسیدن پلیس، یا قرار و بخشش
اما در اولین اقدام به هم می‌پرن، فحش می‌دن،‌ تمام حرف‌های تلخ آبا اجدادی به زبون می‌آرن و .... که چی؟
 یارو به هر دلیل زده  به ماشینی که با فحش قابل اصلاح نیست.
 باید هزینه داد و رفت تعمیرگاه. 
زیرا،
 ما به خود درمانی، گفتار درمانی،
 مراجعه‌ی صادقانه به رونپزشک و
 گفتن تمام خطاها و ضعف‌ها خارج از انداختن گردن دیگران تمایلی نداریم.
 نژادن کسر شان می‌شه اگر بپذیرییم ما هم آدمی‌م، خطاکار و در راه کمال. 
و تا اشتباه نکنیم بزرگ نمی‌شیم.
چون از بچگی با یک باور کاذب رشد می‌کنیم که مختص خانواده است
و با حقیقتی دیگر وارد اجتماع می‌شویم. « بچه شازده‌ی
 بچه‌ی پهلون نابغه‌ی خانواده
 ما و کلی سرخوردگی،
 ما و کلی ضعف و شکست و ندانم کاری که مثل یک آتش‌فشان خفته‌ی متحرک در جامعه حیرونیم
و تنها یک اشاره، یک بوق یک نگاه ... کافی‌ست تا بزنیم پای چشم یارو بادم‌جون بکاریم
یا بیافتیم به جون ناموس مردم
با خودخواهی سینه چاک می‌کنیم که نه نشنویم
موضوع فقط نشنیدن نه است
نه مسائل عاشقی‌ت
هم‌چی با جهان مواجه می‌شیم، نه که یه پا پخی و آدمی‌م
در حالی‌که کوچکترین نیکی به هستی را بلد نیستیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...