منه مخلوق
وقتی دارم کاری رو اجرا میکنم، خوشم. شنگول و منگول، هپهی انگور
اما همین که تموم شد
تموم شده دیگه، دیگه چهکار کنم؟
و همینطور کار بعدی و بعدی که قبلیترها رو حتا به راحتی میبخشم
مانند کارهای قدیمیم که دیگه اینجا نیستن
اینها بسیار حقیر و در حیطهی منه آدمه
چهطور میشه انتظار داشت که اون پروردگار عالم، همینطور از لحظهی باش و شدن ما
دست گذاشته باشه زیر چونه و سیل ما کنه که داریم سر کی رو کلاه میذاریم؟
کی دروغ میگیم و ..... کل ماجرا؟
فقط او میدونه بعد از ما چنی دیگه خلقت داشته که ما درش گم باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر