اوه خدا جون ! عجب هوایی
من از زمان طوفان نوح و سیل گیلگمش یه ژن ترس با خودم حمل میکنم نافرم
یعنی همینکه صدای زوزة باد رو میشنوم که داره به سمت خونه میآد تو دلم خالی میشه و دست و پام یخ میکنه
تو میگه این مرض لاعلاج یا علاج داره؟
خب خیلی سعی کردم به خودم تلقین میت بدم که ، تو چون تجربة طوفانی نداشتی پس دلیلی برای ترس هم نداری
حتما این خاطرة ترس از یه ژنی بهت منتقل شده و تو فقط حمال این ترسی و باجش هم میدی
ولی مگه اثر داره؟
حکایت گضنغفر و مسیحیت و صلواة
تا حس میکنم میخواد طوفان بشه دست و پام رو گم میکنم و میشینم به تماشای طوفانی که به سمتم میآد
یادش بخیر اینو از یه سگ آلمانی که داشتیم یاد گرفتم
باور کن. یهنموره شبیه روباه بود و تا دلت بخواد شجاع
بزرگترین نقطه ضعفش صدای رعد و برق بود. دکترش میگفت. خیلی از سگهای آلمانی این وحشت را دارند که مربوط به زمان جنگ جهانی میشه
الهی ذلیل بشی هیتلر که نه تنها در حق بانوی مکرمه " اوا بران " جنایت کردی هم در حق بشریت و جک و جونور
خب در فاصله این همه آسمون و ریسمون عظمت طوفان شکست
خدا کنه نشه پرتغال، سیل و زلزله باهم.
باز بگو هنوز وقت آخر زمانی نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر