۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

صبح امتحان



به روزهایی فکر می‌کنم که مثل امروز پر از هیجان بیدار شدم
رفت و شاید هم در خاطره‌ای ثبت نگشت
مثل صبح امتحان، صبح‌های کنکور، ثبت نام دانشگاه و این صبح
صبح روز رسیتال
بچه‌ها همین‌طوری بزرگ می‌شن و از پیش ما می‌رن
حالا نه لزوما رفتن فیزیکی، به هر حال از سن بلوغ ما از جهان شان دور و جهان تازه‌ای بی‌ما می‌سازند
خدا کنه در این جهان تازه جایی برای نقشی که این سال‌ها ایفا شده باشه
معمولا که این گونه سوابق زود از خاطر بچه‌ها می‌ره و نق و نوق‌شون می‌مونه که،
تو مگه برای من چه کردی؟
هیچی عزیز دل
این‌که تازه چیزی نیست
ما خودمون هم همینطوری بزرگ شدیم
نفمیدیم کی اومدیم که یهو این‌طور دراز شدیم؟ به گمانم همین‌طوری دراز به‌دنیا اومده بودیم
ولی خب هر یک از این روزها بسیار هم شیرین است
روزهایی که می‌گه عمرت این مدلی رفته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...