ماشینم که رسما هفت هشت سالیست افتاده کنار محل و فقط باب خرید و اینا تکون میخوره
داره غزل خداحافظی رو نه تنها میخونه
بلکه داره پاتیلش رو سرمیکشه
دیگه چه توقع از من که به این خانمی و حیوونی هستم؟
هرچی خودم رو نیشگون گرفتم و کبود کردم که چهارتا خط بنویسم
دیدم خیر مشترک مورد نظر دار فانی را ترک گفته
آنتن نمیده
خب از همراه اول تا آخرت که کمتر نیستیم هی از خودمون خلقت ارائه کنیم
اونی که از صبح تا شب کاری نداره جز خلقت، اسمش خداست
نه بنده خدای حیوونی، بی عشق تنها موندهای بنام شهرزاد
که تازه اسمشم بد رفته و به یومن هزار و یک شب همه فکر میکنن در این پرشین نایت چهها که به این شهرزاد نمیگذره
آقا کاش بگذره
دوستان شایعهاش کنن
من درخدمت دوستانم
ولی دعا کنید یه چی بشه دور ما هم به روزگار خوش و سیر در بهشتی که وعده فرمودند
برسه که
این انگشتامم دیگه جون نداره تایپ کنه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر