۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

عشق را عشق است




آفت بشر ذهن بیکار و سرگشته است.
و منم بشری که کشف کرده گیر کارش کجاست
البته فعلا.
گاهی هم هیچ کدوم از راه‌کارها جواب نمی‌ده و مام با درد ذهنی می‌ریم
همون وقتایی که سر از محلة بد ابلیس در می‌آرم و معمولا جمعه شب‌ها یکی از خاصیت‌هاش اینه
بخصوص اگه چندتا جمعه در جمعه چپیده باشه که تو به‌کل ناامید و می‌دونی باید هر طور شده سلامت روانی‌ت رو تا آخر تعطیلات هرطور شده حفظ کنی
در نتیجه این دو روزه حسابی سرخودم و به کار ویرایش یکی از کتاب‌های آماده‌ای گرم کردم که هیچ ارزش سیاسی نمی‌تونه داشته باشه و به‌من آزادی گفتن رو می‌ده، بی‌ترس از وزارت فخیمة ارشاد
عشق است
ارشاد که نه عشق؛ اسم کتاب اینه " عشق است "
دروغ چرا یه عالم از این کارهای کنار افتاده دارم که نمی‌دونم چکارش کنم؟
بعد از تعطیلی با یه ناشر قرار دارم. گفتم بد نیست، اینم ببرم. بلکه شوهرش دادم
در نتیجه سرم حسابی گرم کار و خیلی تو مود وبلاگ بازی نبودم
اما الان دیگه بوی شب و جمعه به مشامم می‌رسه و برای پیش‌گیری بهتر دیدم بیام و سلامی بکنم
بگم : می‌دونم خیلیا مسافرت‌ید. خوش بگذره و اینا
اونایی هم که موندین لطفا نیش‌ها باز و یک موزیک شاد و ..... اینا می‌تونه طول موج فرستنده و گیرنده رو با هم تغییر بده
خدایا برسون یه موج خوب، یک کانال پر از نفس


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...