۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

سوسکم بکن راحت بشم



سرم درد می‌کنه
شایدم تب دارم
یعنی چند روزی‌ست که تب دارم، یحتمل مغزم عفونی و توهم زده باشه
حالم خوش نیست
اکثر شما همیشه انتظار دارید خوب باشم و مایة انرژی و این خیلی بده که هیچ‌وقت جرئت ندارم به سادگی بگم،خوب نیستم
درحالی‌که در زندگی هم ندارم کسی را که بتونم براش حرف بزنم
بگم چقدر خسته ام. چقدر تنهام ،‌امروز این‌طور شد
اون‌طور شد، بعد اونم بگه: خب تو هم این‌طور می‌کردی ، اون‌طور می‌کردی
انقدر در سالن سرد و بی‌روح شهرداری از ترس اقدام اشتباه نلرزم
خب چیه؟ شما هم مثل من کسی رو ندارید که طی هفته حتا یک‌بار به فورمت mp3 برای دردل کل هفته را بگید؟
هیچکی؟ پس واقعا که ما ول معطلیم
نه
من که منم و هیچی نیستم اون گنده‌هاشم کم می‌آوردن و سر به چاه می‌کردن
زار هم می‌زدن از نوع زنجه موره
باید صادقانه بگم یه‌چیزی درونم گم شده،‌سر جای همیشگی نیست
همون‌که اسمش ایمان محض و از جنس الست باید باشه
تازه من و اونا که سر به چاه نعره می‌زدن هم هیچی
پیغمبر خدا هم کم می‌آورد و می‌گفت: خودت رو نشونم بده تا باورت کنم
خب با این آشفته بازار روحی و روانی و اجتماعی و هر کی هر کی روزگار، چطور می‌شه با کله نرفت تو دیوار؟
دیوار باورهایی از قرار نه خیلی مطمئن و حال جا آور
حالم خوب نیست.
خسته ام.
خستة نافرم .
حساب کتابام بهم ریخته که زیر سر کیهان و فرا و ورا و این چیزاست
ترک هر عادتی کردم
اول نماز و دوم آویزونی از خدا
کم آوردم می‌تونید گروهی برام سینه بکوبید خدا و چند صد هزار اولیاش سوسکم کنن
ولی سوسک بهتر از دوپایی‌ست که از بس دیشب تا حالا
حتا توی خواب بلند بلند فکر کرده، مغزش تا بیگ‌بنگ فاصله‌ای نداره
سوسک سوسکه نه فکر و نه احساس نه شک و نه ایمان فقط سوسک
اما نه در گذر همیشگی از صراط ایمان
خوشا روزگار سوسک‌ها


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...